مرام ارتاوان مهر است
تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۲۱۰۳۶۵
شوک زلزله حالاحالاها از بین نمیرود. مردم سرپلذهاب شبها و روزهای سختی میگذرانند. بعد از گذشت صد روز هنوز که هنوز است در تکاپوی برآوردهکردن نیازهای اصلیشان هستند و بسیاری رنجِ از دست دادن عزیز نیز دارند و این فقدان، کار را دوچندان سخت کرده. آزاده کاظمی فعال اجتماعی
ایران آنلاین /مردم سرپلذهاب نجیب و قویاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما... حقیقتاً بچهها طعم شادی را چه خوب بلدند بچشند. این را از نخستین بازی و نخستین مدرسهای که رفتیم، فهمیدیم. مدرسه نیمهتخریب بود. کلاسها در کانکس برگزار میشد. کانکسها کوچک و تعداد بچهها زیاد؛ بدون میز و نیمکت روی موکت نشسته بودند. حضور ما را تا در حیاط احساس کردند غریو شادی کشیدند و چه چیزی بهتر از این؟ اینجا، ما (ارتاوان) با بچهها بازی میکنیم، نقاشی میکشیم و کولاژ درست میکنیم. اوایل بچهها کشش داشتند زلزله را به تصویر بکشند. خانههایشان را میکشیدند و خودشان را کنار دیوارها و سقف ریخته. کنار نقاشیها نامه کوچکی هم مینوشتند. مضمون اکثر نامهها قدردانی از مردم بود و درخواست کانکس. هنوز بسیاری از مردم کانکس ندارند. دیگر در این شهر احساس غربت نمیکنم. خیلی از بچهها را میشناسیم و آنها ما را میشناسند. تا با باند و میکروفن وارد مدرسه یا محلهشان میشویم، میدوند سمتمان. میپرند در آغوشمان. حافظه عجیبی دارند در ثبت خوبی و مهربانی. موسیقی و بازی حالشان را خوب میکند. به شکل شگفتیآوری منتظر حلقه بستناند. دایره که درست میکنیم دست همدیگر را محکم میگیرند. خیلی سریع با موزیک هماهنگ میشوند و تمام مدت میخندند. کارمان که تمام میشود بلند و یکصدا میگویند: «دوباره! دوباره!» و این قند توی دلمان آب میکند. دیگر خستگی معنا ندارد و از نو شروع میکنیم. بهوضوح میبینیم که روحیه پدر و مادرها که کنار ایستادهاند و تماشامان میکنند نیز عوض شده است. روی لب همهشان خنده است.
خیلی جاها مخصوصاً موقع ویزیت پزشک تیممان با سالمندان، که سخت فارسی حرف میزنند، بچهها برای ترجمه به دادمان میرسند. با تعهد و مسئولیت سؤال و جواب پزشک و بیمار و دستور مصرف دارو را توضیح میدهند. روستاهای زیادی رفتهایم برای بازی و نقاشی که مدارسشان مختلط است. توی یک کلاس گاهی چند نفر با هم فامیلاند. توی رنگ کردن به هم کمک میکنند و آنکه خوشخط است اسم و فامیل بقیه را بالای نقاشیهاشان مینویسد. بیشک سایه زلزله برای همیشه بر ذهن مردم اینجا و آیندگانش سنگینی خواهد کرد. اما بچهها نبض زندگیاند و آیندهشان آنقدر مهم هست که حتی یک روز هم ازشان غافل نباشیم. به همین منظور «یاران ارتاوان» بر این موضوع تمرکز کرده و میخواهد این نبض تپنده چنان امیدوار بزند که اندوه زلزله روز به روز کمتر شود و کمتر./روزنامه ایران
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۲۱۰۳۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
منیژه ، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!
عصر ایران - حجه الاسلام سیداحمد علم الهدی که گویا دغدغه ای مهم تر از حجاب ندارد، در خطبه های این هفته نیز بدان پرداخته و این بار گفته است: اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بهخصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را می توان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند:
منیژه منم، دخت افراسیاب
برهنه ندیده تنم آفتاب.
سپاس از آقای علم الهدی که در خطبه های نماز جمعه، اشاره ای هم به تاریخ و فرهنگ و ادب ایران زمین کرده است! اما از آقای علم الهدی می پرسیم ماجرای بهار 1390 میدان فردوسی مشهد یادتان است؟
خودتان را معذب نکنید، به خاطرتان می آوریم: آن سال، به مناسبت هزاره سرایش شاهنامه فردوسی - که شما نیز او را به درستی "حکیم" خواندید - مجموعه از نقاشی های دیواری با موضوع شاهنامه به مساحت 2200 متر در میدان فردوسی مشهد رسم شد. خلق این اثر هنری حدود یک سال به طول انجامید ولی یک ماه بعد از رونمایی از آن، اداره حفاظت از املاک آستان قدس رضوی، شبانه تعدادی کارگر به محل فرستاد و کل اثر را تا صبح با رنگ سفید محو کردند و از بین بردند!
آقای علم الهدی!
این شاهنامه ای که امروز شما بدان استناد می کنید تا ثابت کنید که حجاب یکی از مظاهر فرهنگی ایرانیان است، همان شاهنامه ای است که روی نقاشی هایش در شهری که شما امام جمعه اش بوده اید، شبانه رنگ پاشیدند و شما هیچ نگفتید!
اگر آن روز، مانع از کار غیر فرهنگی محو نقاشی های شاهنامه می شدید و لااقل به دوستان تان می گفتید که شاهنامه را حکیمی به نام فردوسی سروده و حتی در آن به حجاب نیز اشاره کرده است، امروز استنادتان به این اثر ملی برای ترویج حجاب، دلنشین تر بود.
جوانان هنرمند کشور، یک سال در گرما و سرما ، عاشقانه کار کردند تا این اثر هنری را خلق کنند
ولی یک روز صبح، دیدند که عده ای شبانه روی هنرشان رنگ سفید پاشیده اند؛ به همین راحتی، به همین تلخی!
شما درست می گویید آقای علم الهدی! زنان ایرانی در طول تاریخ و حتی هزاران سال قبل از اسلام، به شهادت آثار و روایت مورخین، بانوانی نجیب بوده اند با تن پوش هایی از پاکدامنی. اما چرا شما و همفکران تان همواره نسبت به تاریخ و تمدن ایران بی مهری می کنید و حتی گرامیداشت کوروش را برنمی تابید ولی نیاز که پیدا می کنید دست به دامن ایران باستان می شوید؟! چگونه حتی در شهری که شما امام جمعه اش هستید، دور میدان فردوسی، نقاشی های شاهنامه هم تحمل نمی شود ولی صحبت از حجاب که می شود یادتان می افتد در همان شاهنامه ای که روی نقاشی هایش رنگ پاشیده و محوش کرده اند، زنی به نام منیژه وجود دارد که آفتاب تنش را برهنه ندیده است؟!
میدان فردوسی مشهد بعد از نقاشی و بعد از محو کردن آن
بگذارید یک چیز را خیلی رک و صریح به شما بگوییم آقای علم الهدی: کسانی که کمر همت بستند به نابودی و نادیده انگاری تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی و حتی همین الان هم پدیده های ایرانی مانند نوروز خار چشم شان است، اگر بیشتر از دشمنان دین، به ایمان مردم خیانت نکرده باشند، کمتر نکرده اند. تریبون دارهایی که سال ها فرهنگ ایرانی را در برابر دین قرار دادند و دو راهی جعلی ایرانیت و اسلامیت را پیش روی مردم و خاصه جوان ها گذاشتند، عامل بسیاری از دین گریزی هایی هستند که نتیجه اش را در خیابان ها می بینند و بعد، از پلیس ها می خواهند که محصول کارشان را دستگیر کنند!
راستی بد نیست یک نکته را هم با امام جمعه محترم مشهد در میان بگذاریم: اگر منیژه و منیژها در طول تاریخ هزاران ساله ایران، پوشش هایی برازنده زنان عفیف داشتند و به قول شما با حجاب بودند، به خاطر حضور ماموران حکومتی بر سر کوی و برزن ها برای تحمیل نوع خاصی از پوشش نبود؛ به خاطر "باورهای فرهنگی" شان بود که بعد از اسلام نیز "ایمان دینی" بدان افزوده شد.
بروید ببینید چه کسانی با تبر به جان فرهنگ اصیل ایرانی افتادند تا آن باورهای فرهنگی - که امروز بدان ها نیازمندشده اید - به محاق برود؟ و باز بررسی کنید چه کسانی، دین را هزینه منافع خود کردند و به جان "ایمان دینی" مردم افتادند؛ احتمالاً شما نیز به این نتیجه خواهید رسید که ضاربان فرهنگ ایرانی و تخریب کنندگان دین مردم، نه دو دسته که دست بر قضا یک گروه اند!